کد مطلب:2777 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:306

10 - معتزله
اعتزال به معنای ((كناره گیری )) است . در فرهنگ اسلام ، دو گروه به این نام خوانده شده اند. بنابر آنچه نوبختی آورده است ، نام معتزله نخستین بار بر یك گروه سیاسی اطلاق شد. بر طبق این گزارش ، پس از آنكه امام علی علیه السلام به خلاف رسید، عبدالله بن عمر، محمد بن مسلمه انصاری ، اسمامة بن زید و سعد بن ابی و قاص از امام كناره گیری كرده ، از ستیز با او و نیز از همراهی و حمایت وی در جنگها خودداری كردند. این دسته را معتزله خواندند و دلیل این نامگذاری ، كناره گیری آنان از امام و امت اسلامی بود.(140) برخی معتزله سیاسی را كناره گیران از امام حسن علیه السلام و معاویه دانسته اند.(141) گروه دیگری كه به معتزله معروف شدند، دسته ای از متكلمان به پیشوایی واصل بن عطا (80 - 131 ه‍ ق ) بودند. این گروه همان معزله معروف هستند و سخن ما در اینجا درباره همین فرقه كلامی است . درباره سبب نامیده شدن این گروه به معتزله سخنها گفته اند. برخی معتقدند كه این نام برخاسته از اعتزال و كناره گیری واصل بن عطا از مجلس درس حسن بصری است .(142) برخی دیگر اعتزال واصل بن عطا از امت اسلام و مذاهب اسلامی زمان او را سبب این نامگذاری می دانند.(143) در هر دو صورت ، این نكته مسلم است كه اعتزال واصل درباره ایمان و كفر مرتكب كبیره بوده است . البته وجوه دیگری نیز برای این نامگذاری بیان كرده اند.(144)

شهرستانی كناره گیری واصل از درس حسن بصری را به این صورت نقل می كند: شخصی در مجلس درس حسن بصری از او پرسید: در روزگار ما جماعتی پیدا شده اند كه مرتكب كبیره را كافر می دانند، این گروه ((وعیدیه خوارج )) نام دارند. جمع دیگر معتقدند كه گناه به ایمان آسیبی نمی رساند، این گروه ((مرجئه )) هستند، عقیده تو در این باره چیست ؟ حسن در اندیشه فرو رفت ، اما پیش از آنكه لب به سخن بگشاید، یكی از شاگردان گفت : مرتكب كبیره نه مؤ من است و نه كافر، بلكه جایگاه او میان كفر و ایمان است (منزلة بین المنزلتین ). این مرد واصل بن عطا بود كه اولین عقیده مكتب اعتزال را بیان می كرد. وی آن گاه به كنار یكی از ستونهای مسجد رفت و به توضیح عقیده خویش پرداخت و در پی آن حسن بصری گفت : واصل از ما كناره گرفت . (اعتزال عنا واصل ). از همان روز واصل و پیروانش به معتزله موسوم گشتند.(145)

از واصل بن عطا چهار نظریه نقل شده است :

1. منزلة بین المنزلتین : میان ایمان و كفر مرتبه ای وجود دارد كه به مرتكبب كبیره اختصاص دارد.

2. نفی صفات از خداوند متعال : واصل به این دلیل كه لازمه اثبات صفات قدیم برای خداوند تعدد قدما و تعدد آلهه است ، صفات الهی را انكار می كرد.

3. اختیار انسان : از آنجا كه خداوند حكیم و عادل است و شر و ظلم به او منسوب نمی شود، جایز نیست انسانها را به گناه مجبور كند و سپس آنان را به مجازات رساند، پس انسانها در انجام كارهای خود مختار و آزادند.

4. حق و باطل : واصل درباره امام علی علیه السلام و مخالفان او و نیز درباره عثمان و مخالفانش ، معتقد بود كه یی از دو گروه حق و دیگری باطل و فاسق است ؛ امام مشخص نیست كه كدام گروه حق و كدام یك باطل هستند.

پس از واصل ، عمرو بن عبید (80 - 143 ه‍ ق ) برادر زن واصل ، جانشین او شد و به شرح و بسط آرای واصل پرداخت . از میان متكلمان مشهور معتزلی همچنین باید از ابوالهذیل علاف (135 - 235 ه‍ ق ) و ابراهیم نظام (160 - 231 ه‍ ق ) یاد كرد.

معتزله در عصر بنی امیه با دستگاه حكومت روابط خوبی نداشتند، گرچه یزید بن ولید در دوره كوتاه حكومتش از آنان حمایت می كرد. معتزله در اوایل حكومت بنی عباس حالت بی طرفی به خود گرفتند، اما در عصر منصور و به ویژه در دوران ماءمون كه خود با كلام و فلسفه آشنایی داشت ، مرود توجه قرار گرفتند. نزدیكی معتزله به دربار عباسی چنان بالا گرفت كه ماءمون و پس از او معتصم و واثق ، خود را معتزلی خواندند و از معتزله سخت حمایت كردند. در همین هنگام بود كه جدال بر سر خلق قرآن شدت گرفت و این سؤ ال مطرح شد كه آیا كلام خدا از صفات فعل است و مخلوق و حادث می باشد، یا از صفات ذات است و خالق و قدیم است ؟

به اعتقاد معتزله ، كلام الهی مخلوق و حادث است و اعتقاد به قدیم بودن قرآن كف است . در مقابل ، تمام اصحاب حدیث و عامه اهل سنت ، به قدیم بودن قرآن اعتقاد داشتند. ماءمون به تشویق و حمیات معتزله ، دستوری صادر كرد كه بر طبق آن معتقدان به قدم قرآن باید تاءدیب می شدند. در پی همین فرمان افراد زیادی ، از جمله احمد بن حنبل پیشوای اهل حدیث ، به زندان افتادند و شكنجه ها دیدند. این وضعیت تا زمان متوكل ، كه دشمن معتزله و حامی اصحاب حدیث بود، ادامه داشت ؛ در عهد وی معتزله به شدت در فشار قرار گرفتند و كتابهایشان طعمه حریق گردید. با یان همه ، هر چند معتزله به عنوان یك فرقه سازمان یافته ، در گیرودار مبارزات منقرض ‍ شد، ولی اندیشمندان و طرفداران این فرقه در گوشه و كنار جهان اسلام تا سده ها پایدار ماندند. مكتب اعتزال در بصره به وجود آمد و رشد كرد. اما در اواخر سده دوم هجری ، بشر بن معتمر (م . 210 ه‍ ق ) كه یكی از دانش ‍ آمووختگان مدرسه بصره بود، به بغداد سفر كرد و مدرسه معتزله بغدا را تاءسیس كرد و به ترویج اصول مكتب اعتزال در بغداد همت گماشت ، ضمن ، آنكه در برخی جزئیات با آرای بزرگان بصره مخالفت كرد. بشر به شیعه گرایش داشت . و می توان گفت كه در مجموع ، معتزله بغداد بیش از معتزله بصره به عقاید شیعه نزدیك است . از متكلمان برجسته بصره ، می توان از ابوعلی جبائی (204 - 235 ه‍ ق ) و فرزندش ابوهاشم جبائی (277 - 321 ه‍ ق ) و قاضی عبدالجبار (224 - 415 ه‍ ق ) نام برد و محمد اسكافی (م . 240 ه‍ ق ) ابوالحسین خیاط (م .311 ه‍ ق ) و ابوالقاسم بلخی معروف به كعبی (273 - 317 ه‍ ق ) از جمله بزرگان معتزله بغداد هستند.

روش كلامی معتزله

در اندیشه معتزله ، عقل و احكام عقلی نقشی اساسی و تعیین كننده در كشف و استنباط عقاید دینی و نیز اثبات و دفاع از این عقاید بر عهده دارد. در این روش هر مساءله ای را باید بر خرد آدمی عرضه كرد و تنها با یافتن توجیهی عقلانی برای آن ، قابل پذیرش خواهد بود. مبنا و اساس این مكتب بر آن است كه ((همه معارف اعتقادی معقول است ))(146) و جایی برای تعبد در عقاید وجود ندارد. معتزله ، مانند دیگر متكلمان به نقل نیز رجوع می كردند، اما مفاد و محتوای نصوص دینی تنها در صورت توافق با عقل قابل قبول بود؛ در غیر این صورت به تاءویل و توجیه نصوص ‍ می پرداختند.(147) به سخن دیگر، نقش نقل در مكتب اعتزال ، تاءیید و ارشاد به حكم عقل است و خود به تنهایی منبع مستقلی محسوب نمی شود. معمولا این مبنا در قالب قاعده معروف معتزله ((الفكر قبل ورود السمع )) بیان می شود. برخی از معتزله تا آنجا پیش رفتند كه همه واجبات را عقلی دانسته ، بر آن شدند كه عقل حسن و قبح همه افعال را درك می كند.(148)

زیاده روی معتزله در عقل گرایی ، عمدتا به این سبب بود كه آنان در صف مقدم جدال و پیكار عقلی با زنادقه و مخالفان دین قرار داشتند و دائما با آنان مناظره می كردند؛ از این رو برای تحكیم عقاید دینی به وسیله ادله عقلی عرضه اصول اسلامی به گونه ای كه مورد پسند همگان قرار گیرد، تلاش بسیار كردند. این كار به تدریج موجب شد تا آنان روشی را كه در مقام دفاع به كار می گرفتند، به مقام استنباط و استخراج معارف دینی نیز سرایت دهند و نقش اصلی و تاءسیسی را به عقل و مبادی عقلانی واگذار كنند.

عقاید معتزله

متكلمانی كه به معتزله شهرت یافته اند، دارای اندیشه های گوناگونی هستند و در بسیاری از موضوعات كلامی با یكدیگر اختلاف نظر دارند. همین مطلب باعث شده است كه این گمان پدید آید كه معتزله یك مكتب خاص ‍ نیست ، بلكه تنها یك روش كلامی است كه در آن بر عقل و مبادی عقلی تكیه می شود.(149) امام بسیاری از محققان (150) و نیز خود معتزله ، چنین اعتقادی ندارند و اعتزال را مكتب یگانه ای می دانند كه مانند دیگر فرقه ها، در میان پیروانش عقاید مشترك و نیز پاره ای اختلاف نظرها وجود دارد. معتزله برای اثبات این مطلب معمولا پنج اصل را به عنوان عقاید مشترك و ملاك معتزلی بود ذكر كرده اند و حتی كتابهایی با همین عنوان نوشته اند. برای مثال ، می توان از كتابهای الخمسة الاصول از ابوالهذیل علاف ، الاصول الخمسه نوشته جعفر بن حرب و شرح الاصول الخمسة از قاضی عبدالجبار نام برد.

به نظر می رسد كه در زمان پایه گذاری مكتب اعتزال به دست واصل بن عطا، ملاك معتزلی بودن صرفا اعتقاد به منزلة بین المنزلتین بود،(151) اما به تدریج و در طول زمان ، اعتقاد به چهار اصل دیگر، یعنی توحید، عدل ، وعد و وعید، امر به معروف و نهی از منكر، نیز بر فهرست عقاید معتزله افزوده شد و از ویژگیهای این مكتب به شمار آمد. به دلیل اهمیت این پنج در اندیشه معتزله به شرحی كوتاه در این خصوص می پردازیم :

1. توحید: توحید مراتب و معانی گوناگونی دارد كه مهمتر از همه توحید ذاتی ، توحید صفاتی و توحید افعالی است . توحید ذاتی ؛ به این معنا است كه ذات پروردگار یگانه است و مثل و مانند ندارد. توحید ذاتی مورد قبول همه فرقه های اسلامی است ، اما درباره توحید صفاتی و توحید افعالی در میان متكلمان اختلاف نظر جدی وجود دارد. معتزله بر خلاف اشاعره ، معتقد به توحید صفاتی و منكر توحید افعالی اند. در بحث عدل و نیز در بررسی عقاید اشاعره به توحید افعالی خواهیم پرداخت و در اینجا تنها توحید صفاتی را بررسی می كنیم :

شهرستانی درباره اعتقاد معتزله به توحید صفاتی می گوید: این سخن در آغاز ناپخته بود و واصل بن عطا در اثبات دیدگاه خود به این استدلال ساده اكتفا می كرد كه لازمه اثبات صفات قدیم برای خدا تعدد خدایان است (یعنی لازمه پذیرفتن توحید ذاتی ، توحید صفاتی است ). بعدها پیروان واصل در توضیح عقیده او بیان داشتند كه معنای توحید صفای ، انكار مطلق صفات نیست ، بلكه مراد، انكار صفات زاید بر ذات الهی و در نتیجه عینیت همه صفات با ذات اوست .(152)

در واقع معتزله با این نظریه در صدد رد اعتقاد اصحاب حدیث ، مبنی بر اثبات صفات زاید بر ذات بودند. اگر چه انكار این نوع صفات مورد اتفاق معتزله بود، اما در فروع و جزئیات این مساءله تفاسیر مختلفی از سوی معتزلیان مطرح شده است كه مهمترین آنها عبارت اند از:

نظریه واصل بن عطا كه صرفا به انكار صفات زاید بر ذات می پرداخت و تحلیل بیشتری از واقعیت صفات الهی ارائه نمی كرد.

نظریه ابوالهذیل علاف كه تحلیل مساءله صفات ، به عینیت صفات الهی با ذات او رسید. گفتاری كه از ابوهذیل در این باره نقل شده چنین است : ((ان الباری تعالی عالم بعلم و علمه ذاته )) بنابراین تقریر، صفات الهی ، مثل علم ، مورد پذیرش است ، اما این صفات چیزی غیر از ذات نبوده ، بلكه عین ذاتند.(153)

نظریه ابوعلی جبائی كه به انكار صفات و نیابت ذات از صفات باور داشت و در بیان نظر خویش می گفت : ((الباری تعالی عالم لذته ؛)) یعنی خداوند برای عالم بودن به صفت علم نیازی ندارد بلكه او به ذات خویش عالم است و جاهل نیست .(154)

نظریه ابوهاشم جبائی كه بر خلاف پدرش ابوعلی ، صفات الهی را پذیرفت ، ولی آنها را احوال دانست . این نظر را می توان حد وسطی میان نظریه انكار صفات زاید بر ذات خدا(معتزله ) و نظریه اثبات صفات زاید بر ذات (اصحاب حدیث ) قلمداد كرد. ابوهاشم بر آن بود كه عالم بودن خدا به معنای اثبات حالتی به نام علم است و ((حال )) صفتی است كه نه موجود است و نه معدوم ، نه معلوم است و نه مجهول ، یعنی حال به تنهایی قابل شناخت نیست ، بلكه همیشه همراه با ذاتی شناخته می شود. اثر حال این است كه شخص را از اشخاص دیگر جدا می كند. اگر حال را موجود بدانیم نظریه ابوهاشم به راءی صفاتیه باز می گردد كه بر آن اساس صفات زاید بر ذات اثبات می شود و اگر حال را معدوم بدانیم این نظریه به انكار صفات زاید بر ذات می گراید كه از سوی دیگر معتزلیان بیان شده است . نظریه ابوهاشم آن گاه از دیگر آرا متمایز خواهد شد كه احوال نه موجود باشند نه معدوم ، گرچه در این فرض اشكالات متعددی از جمله لزوم ارتفاع نقیضین مطرح خواهد شد.(155)

2. عدل : هیچ یك از فرقه های اسلامی منكر عدل به عنوان یكی از صفات الهی نیستند.(156) اختلاف متكلمان بیشتر در تفسیری است كه از این مفهوم صورت می پذیرد. تفسیر معتزله و امامیه ، بر اساس بینشی است كه درباره حسن و قبح اعمال دارند. آنان معتقدند كه افعال در ذات خویش ، صرف نظر از دستور شرع ، خوب باید هستند و عقلل آدمی نیز قادر است دست كم در پاره ای موارد، این حسن و قبح اعمال دارند. آنان معتقدند كه افعال در ذات خویش ، صرف نظر از دستور شرع ، خوب یابد هستند و عقل آدمی نیز قادر است دست كم در پاره ای موارد، این حسن و قبح را دریابد. بنابراین عدل از كارهای خوب و واجب است و ظلم از كارهای بد و ناشایست است . از سوی دیگر چون خداوند از هر گونه امر قبیح و ناروا مبر است ، پس ‍ لزوما كارهایش بر طبق عدل است و هر چه عقل مصداق طلم تشخیص ‍ دهد، خداوند انجام نخواهد داد. معتزله از این تفسیر به نتایج متعددی رسیدند؛ از جمله می توان به انكار جبر و اثبات اختیار برای انسان و رد توحید افعالی اشاعره - به این معنا كه خداوند فاعل همه اعمال است - اشاره كرد.(157)

از نظر معتزله ، یكی دیگر از لوازم عدل ، رد تكلیف مالا یطاق و عذاب كردن اطفال مشركان بر اثر گناه پدران است . در مباحث آینده خواهیم دید كه هیچ یك از این لوازم مورد پذیرش اشاعره نیست .

3. منزلة بنی المنزلتین : معتزله در مقابل خوارج و مرجئه معتقدند كه مرتكب كبیره نه كافر است و نه مؤ من ؛ بلكه منزلت و مقامی بین كفر و ایمان دارد (توضیح این نظریه قبلا گذشت ).

4. وعد و وعید: ((وعد)) به معنای نوید به پاداش است و ((وعید)) به معنای تهدید به كیفر و عذاب است . به عقیده معتزله ، خداوند همان گونه كه خلف وعده نمی كند (این مطلب مورد اجماع همه مسلمانان است )، خلف وعید نیز از او سر نمی زند. بنابراین تمام تهدیددها و كیفرهایی كه درباره كافران و فاسقان در قرآن و روایات آمده است ، در روز قیامت به وقوع خواهد پیوست و محال است كه خداوند آنها را ببخشد، مگر آنكه در دنیا توبه كرده باشند.

5. امر به معروف و نهی از منكر: این اصل مورد اتفاق مسلمانان است و اختلاف تنها در مراتب و شرایط آن است . خوراج برای امر به معروف و نهی از منكر شرط و حدی نمی شناختند، اما برخی از اصحاب حدیث ، مانند احمد بن حنبل ، آن را صرفا در محدوده قلب و زبان می پدیرند، نه در محدوده عمل و قیام مسلحانه . معتزله برای امر به معروف و نهی از منكر شروطی مانند احتمال تاءثیر و عدم مفسده ، قائلند؛ اما آن را به قلب و زبان محدود نمی كنند و بر این باورند كه اگر منكرات شایع شود یا حكومت ستمگر باشد، بر مسلمانان واجب است تا قوای لازم را فراهم كنند و بر فساد و ستم بشورند.

همان طور كه می بینیم از پنج اصل معتزله ، تنها دو اصل - توحید و عدل - از اصول مهم اعتقادی اند، اما دو اصل دیگر - وعد و وعید و منزلة بین المنزلتین - از فروع اعتقادی به حساب می آیند و امر به معروف و نهی از منكر جزء تكالیف عملی است و باید در فقه به آن پرداخت . قاضی عبدالجبار معتقد است كه اصول معتزله از آن رو منحصر در پنج اصل مذكور است كه تمام مخالفان دست كم در یكی از این اصول با ایشان اختلاف دارند.(158) به بیان دیگر، این پنج اصل هم وجه اشتراك معتزله است و هم اختلاف و امتیاز آنان را از سایر فرق نشان می دهد.

چكیده

1. اعتزال به معنای كناره گیری است و نام معتزله بر دو گره در فرهنگ اسلامی اطلاق شده است . یك دسته معتزله سیاسی اند و دسته دیگر كهه محل بحث ماست معتزله كلامی می باشند.

2. در مورد وجه تسمیه معتزله كلامی سخنهایی گفته شده است كه مشهورترین آن كناره گیری واصل بن عطا از حسن بصری یا امت اسلامی درباره مساءله ایمان و كفر مرتكب كبیره است .

3. از واصل بن عطا چهار نظریه نقل شده است : 1. اثبات رتبه ای میان ایمان و كفر؛2. نفی صفات از خداوند متعال به منظور احتراز از تعدد قدما؛3. اثبات اختیار انسان ؛4. در میان علی علیه السلام و مخالفانش حق ار باطل معین نیست .

4. مكتب اعتزال در بصره به وجود آمد اما پس از مدتی در بغداد نیز به كار خود ادامه داد و به این ترتیب مدرسه معتزله بصره و مدرسه معتزله بغداد پدید آمدند و هر یك بزرگانی از معتزله را در خود پروراندند.

5.در اندیشه معتزله ، عقل نقش اساسی و تعیین كننده در كشف و استنباط عقاید دین و اثبات و دفاع از آنها دارد. برای تعبد در این عقاید جایگاهی وجود ندارد.

6.اصول اعتقادی معتزله عبارت اند از: منزلة بین المنزلین - توحید - عدل - وعد و عید - امر به معروف و نهی از منكر.

7.توحید دارای مراتب سه گانه ذاتی ، صفاتی و افعالی است . متكلمین معتزلی تفسیرهای مختلفی از توحید صفاتی ارائه كرده اند. از جمله آنها نظریه نیابت ذات از صفات است كه ابوعلی جبائی مطرح كرد و نیز نظریه احوال كه ابوهاشم جبائی عنوان نمود.

8.هر چند همه فرق اسلامی خداوند را عادل می دانند اما در تفسیر آن اختلافاتی وجود دارد. معتزله و امامیه بر اساس قول به حسن و قبح عقلی ، معتقدند كه خداوند مرتكب ظلم و كار قبیح نمی شود. معتزله لوازمی هم برای این معنا گاهی از عدل قائلند مثل انكار جبر، رد تكلیف مالایطاق و عذاب اطفال .

9.بنابر اصل منزلة بین المنزلتین ، معتزله معتقدند مرتكب كبیره منزلتی میان كفر و ایمان دارد.

10.بنابر اصل وعد و وعید، معتزله می گویند خداوند نه خلف وعده (پاداش ) می كند و نه خلف و عید (كیفر) و بنابراین همه عذابهای وعده داده شده در متون دینی در قیامت واقع خواهد شد.

11.اصل امر به معروف و نهی از منكر مورد قبول همه مسلمین است و اختلاف در مراتب و شرایط آن است . معتزله برای آن شروطی مثل احتمال تاءثیر و عدم مفسده قائل اند و آن را محدود به زبان و قلب هم نمی دانند.

پرسش

1.نظرات معتزله سیاسی و كلامی چیست ؟

2.جایگاه عقل در تفكر معتزلی چیست ؟ به نظر شما عقل چه موقعیتی در نظام اعتقادی باید داشته باشد.

3.توحید خاص معتزله و تفاسیر آنان در این زمینه را بیان كنید.

4.چه تفاوتهایی میان اصول اعتقادی و معتزلی و عقاید شیعه وجود دارد. تحلیل كنید.